سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن، بر آن که با او دشمنی می ورزد، ستم نمی کند و در راه آن که دوستش دارد، دست به گناه نمی زند . [امام علی علیه السلام]

مساکین

بخش چهارم : حادثه کربلا و پیامبران 
فصل اول : فضائل کربلا و وجه تسمیه آن  
کربلا یعنى آن خاک پاکى که قدرت حق را در برابر باطل براى همیشه نشان داد.
کربلا یعنى آن خاکى که تا قیام آل محمد صلى الله علیه و آله نداى اهل حق و هیهات منا الذله از آن بلند است .
کربلا یعنى آن بیابانى که در نصف روز بساط خلافت آل ابى سفیان را به هم پیچید.
کربلا یعنى آن بستان سرسبزى که همیشه به خون راد مردان عالم بشریت شاداب و با صفا و سرخ روست .
(237)
زنده کدام است بر هوشیار
آن که بیمرد به سر کوى یار
در بحار از کامل الزیارة از امام سجاد علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند زمین کربلا را حرم امن و مبارک خود قرار داد 24 هزار سال پیش از آن که زمین کعبه را خلق کند و او را حرم قرار دهد چون روز قیامت مى شود این زمین را تربت نوارنى اش بلند مى شود و نهاده مى شود بر آن برترین باغى از باغ هاى بهشتى که ساکن نمى شود در آن مگر پیامبران و مرسلین ، و آن زمین مقدس روشنایى مى دهد بین باغ هاى بهشتى چنان که روشنایى مى دهد ستاره اى در بین ستاره ها از براى اهل زمین که نورش خیره مى کند چشم هاى اهل بهشت را و فریاد مى زند:
انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداة علیه السلام و سید شباب اهل الجنة .
این زمین کربلا بقعه مبارکه اى است که خداوند در قرآن مجید یاد فرموده . (238)
فضیلت زمین کربلا  
در کلمه طیبه از علامه وحید بهبهانى نقل فرموده گفت : در خواب دیدم حضرت سیدالشهداء علیه السلام را عرض کردم : سید و مولاى من آیا سوال مى کنند از کسى که دفن شده باشد در جوار شما ؟فرمود کدام فرشته جرات سوال کردن از او را دارد ؟.
1- در بحار از کامل الزیارة از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زمین کعبه فخر کرد و گفت : کدام زمین مثل من است و حال آن که خانه خدا در پشت من واقع شده است و مردم از راه هاى نزدیک و دور به سوى من مى آیند و من حرم و محل امن الهى هستم ؟پس خداوند وحى بر اوکرد: بس کن و آرام بگیر، نسبت فضیلت تو با فضیلتى که به زمین کربلا داده ام چون سوزنى است که در آب دریا و از آب دریا بردارد اگر نبود زمین کربلا من به تو فضیلتى نمى کردم و اگر نمى بود آن وجود شریفى که زمین کربلا در بر دارد، من خلق نمى کردم آن خانه اى که به آن فخر مى کنى پس آرام بگیر و مستقر باش و متواضع و ذلیل و خوار باش ، والا غضب مى کنم بر تو و تو را به آتش جهنم مى برم . (239)
کربلا و آب فرات نخستین زمین و آبى است که خداوند آن را مقدس و پاک گردانید پس فرمود خداوند به آن زمین تکلم نما به آن چیزى که خدا تفضیل داده است تو را پس آن زمین گفتن در زمانى که زمین ها و آب ها تفاخر نمودند بعضى بر بعضى منم زمین خدا که مقدس مبارکم و شفا در خاک من است .
غرض فخر کردن نیست بلکه خاضع و ذلیلم در برابر کسى که این شرافت را به من داده است و غرضم فخر کردن نیست بر این که پست تر از من است بلکه شکر است از براى خدا.
پس خداى متعال گرامى داشت آن زمین را و زیاد نمود فضیلت و کرامت آن را به سبب امام حسین علیه السلام و اصحاب او به سبب تواضع و شکرى که کرد از براى خدا (240) شاعر چه زیبا سروده است :
یا رب اگر زکرده ما پرده افکنى
ما را به خجلت ابدى رسوا کنى
یا رب همین بس است که تمناى ما زتو
هنگام مرگ دفن ما کربلا کنى
چنان که گذشت زمین کربلا بر زمین مکه شرافت دارد و هنگامى که زمین مکه به شرافت خانه خدا بودن بر خود مى بالید، خطاب شد: آرام باش که افضلیت تو به خاطر خاک کربلا است و این مسلم است ، زیرا امام حسین علیه السلام علت مبقیه اسلام شد و اگر امام حسین علیه السلام نمى بود کسى حج خانه خدا نمى کرد پس زمین کربلا که مدفن امام حسین علیه السلام است بر زمین مکه که محل خانه کعبه است افضلیت دارد در اخبار مکرر نقل شده که زمین کربلا 24 هزار سال پیش از زمین مکه حرم امن الهى بود و از این وقایع تمام پیامبران آگاه شدند و جبرئیل - فرشته رحمت خدا - همه رسولان را از زمین کربلا و وقایع آن آگاه ساخت .
از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که زمین کربلا قطعه اى از بهشت است و روز قیامت در بهش مى گذارند و آن قطعه زمین مانند خورشید درخشان در بین زمین هاى بهشت منور است .
در تهذیب از امام جعفر صادق علیه السلام روایت مى کند که فرمود: شاطى الواید الایمن که خداوند در قرآن ذکر فرموده فرات است و بقعه مبارکه کربلا است . (241)
نامهاى شهر عشق  
کربلا، با نامهاى زیادى نامیده شده که به بیش از بیست اسم مى رسد:
1- کربلا، کلمه اى که اسم هیچ مکانى در شهرت وقداست به پایش ، نمى رسد و در تفسیر این کلمه کمال آفرین چه حرفها که گفته نشده است !؟
الف : بعضى معتقدند ریشه کربلا از کلمه کربله گرفته شد و کربله یعنى به سستى گام برداشتن ، یا سست شدن گادمها.
و عربها زمانى که بخواهند از بى حالى و با کسالت راه رفتن کسى حکایت کنند مى گویمد جاد یمشى مکربلا یعنى فلانى آمد در حال که به سستى گام بر مى داشت (242) تو گویى سرزمین کربلا چنان بوده است که هر کسى که به آنجا مى رسید احساس خاصى برایش دست مى داد و گامهایش سست مى شد چنان که کمیت قلم ، تا به ساحت مقدس کربلا مى رسد مى لنگد و خود را مى بازد.
در کتب مقاتل نیز داستانهاى زیادى نقل شده که هر یک از پیامبران گذشته که گذرش به کربلا مى افتاد بى اختیار اندوهناک و غمگیمن مى شد و به امت خویش خبر مى داد که در این سرزمین حادثه اى بس بزرگ و بسیار غمبار رخ خواهد داد.
ب : کربلا از کلمه کربال گرفته شده و کربال یعنى غربال کردن و تمیز و پاک کردن ، گفته مى شود: کربلت الحنطة ، یعنى گندم را غرباب کردم و آن را از خاک و خاشاک پاک گردانیدم .
به کربلا نیز به خاطر این کربلا گفته اند که زمینى بود خالى از ریگ و سنگ و بدون درخت یا گیاهان هرز و مزاحم ، مثل اینکه کشاورزى آن را پاک کرده و براى کشته آماده کرده باشد. (243)
راستى که اسم با مسمایست ! کربلا یعنى غربال تاریخ غربال که همیشه و در طول تاریخ شریف را از ضعف و مردان میدان را از رجز خوانان دروغین به خوبى جدا کرده و مى کند چنان که بیدل دهلوى مى گوید:
کیست در این انجمن ، محرم عشق غیور ما همه بى غیرتیم ، آینه در کربلاست .
ج : کربلا از دو واژه کرب و ابلا ترکیب یافته است یعنى حرم خدا و خانه خدایگان . (244)
د: این کلمه در اصل فارسى بوده و از دو کلمه کار و بالا گرفته شده است یعنى کار آسمانى و ارزشمند به عبارتى جایگاه نمارش و نیایش .(245)
ه : در اصل کور بابل بوده است یعنى در روستاى شهر بابل (246)
و توسط خود حضرت سیدالشهداء و پدرش على علیهماالسلام و جدش ‍ روسل اکرم صلى الله علیه و آله کربلا وکرب و بلاء یعنى درد و بلا و امتحان و ابتلاء تفسیر شده است . (247) ادباء و شعراى شیعه نیز همین تفسیر را برگزیده اند به عنوان نمونه سالار شهیدان شیعى سید اسماعیل حمیرى از کربلا چنین یاد مى کنند:
کربلا یا دار کرب بلا (248)
و بزرگ اندیشمند شیعى ، مرحوم سید شریف رضى چنین مى گوید:
کربلا! لا زلت کربا و بلاد
ما لقى عندک آل المصطفى
کم على تربک لما صرعوا
من دم سال و من دمع جرى (249)
اى کربلا تو همیشه انبوهى از اندوه و بلا را به یاد مى آورى به سبب آنچه که در خاک تو به آل پاک محمد مصطفى صلى الله علیه وآله رسید.
هنگامى که کشته شدند چه خونها که ریخته شد و چه اشکها که جارى شد.
2- حایر: پس از کربلا، حایر بیش از دیگر نامها حائز اهمیت بوده است و کربلا در کتابهاى فقهى بیشتر با همین نام عنوان مى شود و فقهاء مسائل خاصى را که در خصوص حائر و احکام و حدود آن مى باشد در ذیل همین عنوان بحث و بررسى مى کنند.
3- حیر، مخفف همان حایر است ، حیریا حائر یعنى جایى که آب دلر آنجا حیران مى ماند و به دور مى پیچد و گودال قتلگاه امام حسین علیه السلام در همین مکان مقدس واقع شده است و جسد انورش نیز در آنجا مدفون است .
4- نواویس ، در اصل و پیش از اسلام نام گورستانى بود که مسیحیان مردگان خود را در آنجا مدفون مى کردند جالب این که پیشواى شهیدان حضرت اباعبدالله امام حین علیه السلام در ضمن یکى از خطبه هاى معروفش این کلمه را به کار برده است آنگاه که حضرتش از حریم جدش خارج شده بود و در ظاهر به سوى کوفه و در واقع رو به سوى ابدیت مى رفت ، که قیامت تاریخ را بر پا کند و قیام عشق را قنوت جاودانه بخشد و هنگامى که از مدینه حرکت کرده بود تا هنگامه حماسه هاى همیشه جاوید و ماندگارش را بیافریند،چنین فرمود:
خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جید الفتاة ، و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب الى یوسف و خیر لى مصرع انا لا قیه ، کانى باوصالى ، تقطعها، غسلان الفوات ، بین النو اویس و کربلاء و... (250)
مرگ براى فرزندان آدم چه زیبا نوشته شده است ؟ نوشتارى که در لطافت به نقشى مى ماند که گردن بند، در گردن دختر کان جوان مى کشد و من براى سر کشیدن جام جان بخش شهادت و به دیدار سلف همانقدر مشتاقم که یعقوب به دیدار پسرش یوسف ، دست تقدیر الهى ، براى من قتلگاهى برگزیده است که من به دیدارش خواهم شتافت ، مى بینم که به همین زودیها گرگهاى گرسنه نواویس و کربلا مرا در محاصره انداخته بند بند اعضاى بدنم را از هم جدا مى کنند...
5- طف الفرات ، کنار فرات .
6- طف .
7- شاطى الفرات ، این هر سه اسم تقریبا به یک معنى است و طف به زمینهاى که مشرف دریا باشند یا در لب رودخانه قرار داشته باشند اطلاق مى شود سرزمین کربلا را به خاطر چند چشمه اى که در آن بوده و کربلا را در کنار خویش گرفته بوند طف گفته اند چشمه هاى مانند: قطقطانیه ، رهیمه ، عین الجمل و نهر علقم .(251)
8- نینوا، از اسمهاى معروف و قدیمى کربلاست .
9- موضع البلاء، یا موضع الابتلاء.
10- محل الوفاء
11- غاضریه .
12- ماریه .
13- قصر بنى مقاتل .
14- عقر بابل .
15- عمورا.
16- صفورا.
17- نوائح ، یعنى ناله ها و نوحه ها.
18- شفائا، که در عرف مردم شثاثه خوانده مى شود.(252)
19- مدینه الحسین علیه السلام ، شهر حسین علیه السلام .
20- مشهد الحسین علیه السلام .
21- بقعه مارکه (253)و دیگر اسمهایى که در کتابها نقل شده اند، و کربلا را مى شود حیرت آباد حماسها، عرش عشق ، قربانگاه عاشقان ، مسلخ عشق ، شهر شهادت ، مشهد شقایق ها، کعبه آلاله ها و... خواند.
کربلادر یک نگاه  
با وجود این که پیشنه تاریخى کربلا، بسیار قدیمى بوده و به دوران بابلیان مى رسد، ولى از آن جا که مدارک تاریخى در این باب ناچیز و اندک است ، شناخت دقیقى را نمى توان از تاریخ کربلا پیش از اسلام به دست داد.
عراق تا سال 13 هجرى قمرى در زیر سلطه زمامداران ایران بود، تا اینکه از همان سال 16 هجرى به تدریج ، تمام کشور عراق و در ضمن کربلا توسط خیل خروشان سربازان مسلمان گشوده شد و آزاد گشت از آن میان جنگ قادسیه که در سال 14 هجرى اتفاق افتاد، معروف و مشهور است .(254)
عراق در طول تاریخ اسلام ، همیشه کشورى شیعه نشین و بستر بسى حوادث تاریخ ساز و مهد حماسه ها و مرکز انقلاب هایى بس بزرگ و خونین بوده است ، تنها کافى است که کتاب کربلا را ورق زده و کوفه (255)
را که شهرى است از شهرهاى استان کربلا، در آیینه تاریخ به تماشا نشستت ، آن وقت است که مى خواهید دید این خون نامه خاک ، سر به افلاک و ملکوت مى کشد و روایت از رویش آلاله ها دارد آلاله هایى که هر یک در قیام خونباز، خویش قیامت تاریخ را قنوت نور بسته اند و تاریخ را از تاریکى و جهان را از جهل و جور و بشر را از بند بندگى زور و زر و تزویر رهانیده اند.
امروز نیز على رغم خواست جهان خواران و حزب کثیف بعث کربلا، کانون گرم آزادگان و غیور مردان است و چون روزگاران بسیار درخشان خویش ‍ مى رود که حریم حماسه ها را پر حال و با حرکت پاس دارد و چون کوه آتشفشان هر لحظه انتظار انفجارش مى رود و ما شیعیان به این امید زنده ایم که شاهد انفجار نورى دیگر از کانون کربلائیان باشیم .
در حال حاضر، کربلا با فاصله 105 کیلومتر در جنوب غربى بغداد واقع شده و مرکز استانى به نام استان کربلا خوانده مى شود.
خار چشم ستمگران  
آستان مقدس حسینى ، این مشهد همیشه جاوید شهیدان در طول تاریخ پر ماجراى خویش همیشه خار چشم ستمگران و زور مداران بوده و خواب را بر چشم هر یزید منش و فرعون صفتى حرام کرده و مى کند: نام و یاد او ابو الاحرار سالار شهیدان علیه السلام روح قیام و شهادت طلبى را در جان محرومان و ستمدید گان به قول یکى از شاعران معروف لبانى :
کلما یذکر الحسین شهیدا
موکب الدهر ینب الاحرار
فینادون ولة الظلم حیدى
قد نقلنا عن الحسین الشعارا
فلیمت کل ظلم مستبد
فاذا لم یمت قتیلا توارا



مهدی بهاروند ::: جمعه 87/10/13::: ساعت 4:48 عصر

اسماء مى گوید:
یکسال از تولد حسن علیه السلام گذشته بود، حسین به دنیا آمد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
اسماء فرزندم را بیاور!
من حسین را در حالى که به پارچه اى سفید پیچیده بودم به رسول خدا تقدیم نمودم . حضرت به گوش راست حسین اذان و به گوش چپش اقامه گفت .
آنگاه حسین را در کنار خود نشانید و گریان شد.
من گفتم :
پدر و مادرم به فدایت ! چرا گریان شدى ؟
فرمود:
براى این فرزندم گریستم .
گفتم :
این نوزاد تازه به دنیا آمده .
فرمود:
او را گروهى ستمگر خواهند کشت ، خداوند شفاعت مرا نصیب آنان نکند.
سپس فرمود:
اى اسماء! این مطلب را به فاطمه مگو! زیرا فاطمه تازه این کودک را به دنیا آورده است و سپس به امیرالمؤمنین فرمود:
نام این کودک را چه نهاده اید؟
عرض کرد:
یا رسول الله ! من در نامگذارى او بر تو پیشى نخواهم گرفت .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
من هم در نامگذارى او از پروردگارم سبقت نخواهم گرفت .
جبرئیل نازل شد و گفت :
یا محمد! خداوند سلامت مى رساند و مى فرماید:
چون على براى تو مانند هارون است براى حضرت موسى ، بنابراین پسر خود را همنام پسر هارون کن !
پیامبر صلى الله علیه و آله : نام پسر هارون چه بود؟
جبرئیل : شبیر.
پیامبر صلى الله علیه و آله : زبان من عربى است .
جبرئیل : نام او را حسین بگذار!
بدین جهت پیامبر گرامى نام آن حضرت را حسین گذاشت . روز هفتم که ولادت حسین که فرا رسید پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دو قوچ ابلق (سیاه و سفید) عقیقه (قربانى ) کرد. یک ران گوسفند را با یک دینار اشرفى به قابله داد. و سر آن بزرگوار را تراشید، آنگاه به وزن موى سرش نقره صدقه داد سپس سر حضرت را با حلوق خوشبو نمود.(43)





مهدی بهاروند ::: جمعه 87/10/13::: ساعت 4:8 عصر

بخش اول : از مدینه تا مکه : در کنار قبر رسولخدا(ص )
متن سخن :
((اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَا للّه
اَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ فاطِمَةَ فَرْخُکَ وَابْنُ فَرْخَتِکَ وَسِبْطُکَ الَّذى خَلَّقْتَنِى فى اُمَّتِکَ
فَاشْهَدْ یانَبِىَّ اللّه اَنَّهُمْ خَذَلُونى وَلَمْ یَحْفَظُونى وَهذِهِ شَکْواىَ اِلَیْکَ حَتّى اَلْقاکَ ...))(6)
ترجمه و توضیح لغات :
فَرْخ و فَرْخَة : شاخه درخت ، کنایه از هر فرزند دوست داشتنى .
((سِبْط)): قطعه اى از بدن انسان و به فرزند و نوه نیز گفته مى شود. ((خَذَلُونى )): (از خذل ) دست از یارى کشیدن .
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام پس از آنکه از مجلس ولید، بیرون آمد تصمیم گرفت که مبارزه خود را با حکومت یزید ادامه بدهد ولى نه در مدینه بلکه به صورت یک حرکت حماسه آفرین و یک حرکت جاودانه .
اما طبق نقل منابع تاریخى ، امام علیه السلام قبل از شروع این حرکت بارها به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نایل گردیده است . البته همه آن رازها و آن درددلها که امام علیه السلام در این زیارتها که با جد بزرگوارش داشته براى ما روشن نیست . و تنها دو مورد از متن این زیارتها که در کتب تاریخ نقل شده است نشانگر آن است که آن حضرت در این زیارتها انگیزه سفر خویش را بیان نموده است که ماپس از نقل متن و ترجمه زیارت اول در اینجا و زیارت دوم در قسمت بعد به نکات جالب آنها نیز اشاره مى نماییم :
بنابه نقل خطیب خوارزمى همان شب که امام علیه السلام از مجلس ولید خارج گردید به حرم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وارد شد و در کنار قبر آن حضرت قرار گرفت و با این جملات به زیارت آن حضرت پرداخت :
((السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَاللّه ...؛
درود بر تو اى رسول خدا! من حسین فرزند تو و فرزند زاده تو هستم . و من سبط و (فرزند شایسته تو هستم ) که براى هدایت و رهبرى امت ، مرا جانشین خود قرار داده اى ، اى پیامبرخدا! اینک آنها مرا تضعیف نموده و آن مقام معنوى مرا حفظ ننمودند و این است شکایت من به پیشگاه تو تا به ملاقات تو بشتابم )).
بخش اول : از مدینه تا مکه : باز هم در کنار قبررسول خدا(ص )
متن سخن :
((اَللّهُمَّ اِنَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلّى اللّه علیه و آله
وَاَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَقَدْ حَضَرنى مِنَ اْلا مْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ
اَللّهُمَّ اِنِّى اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَاُنْکِرُ الْمُنْکَرَ
واءساءلُکَ یاذَاالْجَلالِ وَالاْ کْرامِ بِحَقِّ الْقَبْرِ وَمَنْ فِیهِ اِلاّ اخْتَرْتَ لى ما هُو لَکَ رِضىً وَلِرَسُولِکَ رِضىً))(7)
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام پس از تصمیم گیرى به حرکت ، شب دوم و براى دومین بار به زیارت قبر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله نایل گردید و با این جملات ، بار دیگر به زیارت جد بزرگوارش پرداخت :
خدایا! این قبر پیامبر تو محمد صلى اللّه علیه و آله ست و من فرزند دختر پیامبر تو و براى من پیشامدى رخ داده است که خود مى دانى . خدایا! من معروف و نیکى را دوست دارم و از بدى و منکر بیزارم ، اى خداى ذوالجلال و کرامت بخش ! به احترام این قبر و کسى که در میان آن است از تو درخواست مى کنم راهى را در پیش روى من بگذارى که مورد رضا و خشنودى تو و مورد رضاى پیامبر تو است .
بنابه نقل خوارزمى ، امام آن شب را تا صبح در کنار قبر پیامبر مشغول عبادت و مناجات با پروردگار بود به طورى که در این مناجات ، گریه ها و آه و ناله هاى فرزند على علیه السلام آن پارساى شب و قهرمان میدان نبرد،به گوش مى رسید و...
نتیجه :
در این دو زیارت ، امام علیه السلام مسیر خود را ترسیم نموده و به اهمیت حرکت خویش اشاره مى کند و به طورى که دیدیم در زیارت اول در ضمن گلایه و شکوه از سردمداران بنى امیه در یک جمله کوتاه آمادگى خویش را براى شهادت اعلام مى کند و مى گوید: این شکایت من است به پیشگاه تو تا به حضورت بشتابم .
و در زیارت دوم سخن از پیشامد مهمى است که بر وى رخ داده است ، پیشامدى که از دید پسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مهم است نه از دید یک فرد عادى .
و سخن از این است که فرزند على بن ابى طالب علیه السلام حبّ و ولع شدید به نیکیها دارد و از منکرات متنفر و بیزار است و مقتضاى این حبّ و نفرت و بیزارى که مورد رضاى خدا و رسول هم مى باشد آماده بودن براى پذیرش هر آنچه مى تواند در تحکیم معروف و انهدام پایه هاى منکرات مؤ ثر باشد حتى بذل جان و ایثار خون .




مهدی بهاروند ::: جمعه 87/10/13::: ساعت 3:39 عصر

امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان بلکه‏
شیعه معمای بسیار قابل توجهی است . بلکه از آن نظر جنبه جنائی قضیه‏
ارزش اینهمه بزرگداشت ندارد که داستان جنائی در هر شکل و قیافه زیاد
است ، در قرون قدیم ، قرون وسطی ، قرون جدید ، قرون معاصر زیاد بوده و
هست . در حدود بیست سال پیش یعنی در حدود سالهای 1940 میلادی بود که‏
بمبی بر شهری فرود آمد و شصت هزار نفر صغیر و کبیر و بیگناه تلف شد .
در شرق و غرب عالم داستان جنائی زیاد واقع شده و می‏شود ، و [ مثلا ]
نادریک قهرمان جنائی است . همچنین ابو مسلم ، با بک خرم دین . جنگهای‏
صلیبی ، جنگهای اندلس مظهرهای بزرگی از جنایت بشرند .
این داستان از نظر دوم یعنی از لحاظ ورق سفیدی که دارد اینهمه ارزش را
پیدا کرده است . از این جهت است که کم نظیر بلکه بی نظیر است ، زیرا
در دنیا افضل از امام حسین بوده است اما صحنه‏ای مثل صحنه امام حسین برای‏
آنها پیش نیامد . امام حسین رسما اصحاب و اهل بیت خود را بهترین‏
اصحاب و بهترین اهل بیت می‏شمارد .
لهذا باید جنبه روشن و نورانی این داستان از آن جنبه که این داستان‏
مصداق « انی اعلم ما لا تعلمون »است نه از آن جنبه که مصداق « من یفسد
فیها و یسفک الدماء »است ، از آن جنبه که حسین و زینب قهرمان‏
داستانند نه از آن جنبه که عمر سعد و شمر قهرمان داستانند ، [ بررسی شود
. ] ( بنت الشاطی کتابی نوشته به نام بطله کربلا ) .
<>hasData = true
اما از لحاظ امام حسین ( ع ) :
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد ؟ در قیام حسین علیه السلام چند
عامل را باید در نظر گرفت :
الف - از امام حسین برای خلافت یزید بیعت و امضا می‏خواستند . آثار و
لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود ؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با
ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید . به قول‏
عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن علی ( ع ) بود که در زمان‏
معاویه شروع شده بود ، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود .
ب - خودش می‏فرمود : اصلی در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید
سکوت کرد ، اصل امر به معروف و نهی از منکر . خودش از پیغمبر روایت‏
کرد : « من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله » . . . ایضا می‏گفت :
« الا ترون ان الحق لا یعمل به » . . .
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه‏ها نوشتند و هجده هزار
نفر با مسلم بیعت کردند . باید دید آیا عامل اصلی ، دعوت اهل کوفه بود
و الا اباعبدالله هرگز قیام یا مخالفت نمی کرد و بیعت می‏کرد ؟ این مطلب‏
خلاف رأی و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمی کرد بلکه تاریخ‏
می‏گوید چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید مردم کوفه اجتماع‏
کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند . روز اول که در مدینه بود از
او بیعت خواستند بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و
حسین ( ع ) امتناع کرد




مهدی بهاروند ::: جمعه 87/10/13::: ساعت 1:56 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :2687
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<